
مدیرعامل ایرانسل از مطالعه روی شبکه همزمان با توسعه شبکه خبر داد
سومین پست با موضوع cpu سرور
{اقلیما بر کاغذی نوشته بود که “اصل متنها هیچ تفاوتی ندارند، ما در حد فاصل آن جملههای کهنه قرار خواهیم گرفت، چنانچه پدر، رفعت ماه و آذر در آنجا پرسه میزنند” و به طنز نوشته بود: “ولی باید کسی باشد که مرا در جایی بنویسد”}
{مونولوگگو در جلوی سن ایستاده است و رو به صندلیهای خالی، مونولوگش را از بر میخواند. نفر اول و نفر دوم در گوشه سمت چپ سن، روی صندلیهای چوبی نشستهاند و بهآرامی با هم دیالوگ میکنند.}
مونولوگگو: یهوه کلامتبار است. قوم یهود بهواسطه تقدسی که برای نام خدا قائل بودند، از ذکر نام کامل خدا -حتیالامکان- پرهیز میکردند. عملی بود که از زمره توتمها بهشمار میرفت.
نفر اول: (با صدای آرام) یکجور میتولوژیه. میتولوژی زبان.
نفر دوم: (با صدایی آرامتر از نفر اول) فکر نمیکنم اصطلاح دقیقی باشه. توو زبانشناسی به ایدههای غلط و کهن درباره زبان میگفتند اسطورههای زبانی.
نفر اول: خب اینم یه ایده غلطه دیگه.
نفر دوم: نه. تو داری میگی این همون چیزیه که هایدگر میگه. که “ما در زبان زندگی میکنیم.”
مونولوگگو: زرتشت هم کلامتبار است. در میان زرتشتیان گردآوری نامهای خداوند برای نیایش رواج داشته است، چنانکه موبد مهرآسپند در زمان ساسانیان، در کتاب خردهاوستا تعداد صد و یک نام خداوند را بر اساس آموزههای گاتاها گرد آورده است.
نفر اول: (رو به نفر دوم) ببین آره. اون یه خوانش از یه چیز غلطه که کمی از حقیقت بهره برده. ولی بهرحال اینم اسطورهست چون اینم یه ایده غلط درباره زبانه.
نفر دوم: (با کلافگی) مسئله اینه که این یه ایده غلط درباره جهانه. جهان! نه زبان. تو اصرار داری ببریش توی قالبهای زبانشناسی.
}نفر سوم وارد صحنه میشود. یک صندلی را به پایههای پشتیاش میکشد روی زمین و میگذارد در یک سوم سمت راست سن. صدای کشیده شدن صندلی روی کفه چوبی سن، تمرکز مونولوگگو را بهم نمیزند}
نفر سوم: هاه.(رو به نفر اول و دوم) یکسوم طلایی هنرهای تصویری! (با هر دو دست به صندلی اشاره میکند)
مونولوگگو: بین مسلمانان نیز، کلام اهمیت والایی دارد. لوح محفوظ
نفر اول: اصلا بیا یه مثال بزنیم.(دفترش را باز میکند و از روی اولین صفحه میخواند) در آغاز کلمه بود و کلمه با …
نفر سوم: میشه یه مثالی که کمتر دستمالی شده بزنید؟
(مکث)
نفر اول: ها. (چند صفحه ورق میزند و مجدد میخواند) مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا.
مونولوگگو: در دعای جوشن کبیر به گفته شیخ عباس قمی، اسم اعظم خدا نیز در این دعا است
نفر دوم: ببین. منظور از لوح محفوظ این بوده که اون بابا میخواسته بگه همه چیز از قبل مقدره پس شما نمیتونید مقاومت کنید.
نفر اول:خب… این تحلیل رو میشه برای اون یکی بابا که دستمالیه هم به کار برد.
نفر سوم: (بشکن میزند) میتونیم روی صندلی بنویسیم دستمال. روی دستمال بنویسیم صندلی. اینطوری به مخاطب رابطه دال و مدلول رو با اینستالیشن نشون میدیم.
مونولوگ گو: من عِنْدَهُ أَمُّ الْکِتَابِ
اسماء الحسنی
صخره جن – سلیمان
نفر دوم:خب حالا گیرم که منظورشون اینه که هستی کلمهست. اصلا تمام جهان یک کتابه. خب؟
نفر اول: یا رونوشتی از یک کتابه؟ رونوشتی از یک لوح؟ این دقیقتر نیست؟
نفر دوم: لوحی محفوظ در آسمانها؟
نفر اول: یا جهان مثل افلاطون؟
نفر دوم: این دیگه زیادهرویه.
نفر سوم: اصلا هم زیادهروی نیست. حتی میتونیم بجای صندلی بنویسیم سندلی. هم یه نقبی به نعل زدیم، هم توجهشون رو به الفبه جلب کردیم.
مونولوگ گو: صخره جن – سلیمان
نفر اول: نه واقعا… گوش کن! افلاطون خیلی قبلتر ایده مثل رو میگه و اینکه جهان ما سایهایست از اون. بعدتر این میشه یه لوح محفوظی که یک جایی توی آسمونهاست و هر چی اینجا اتفاق میافته و افتاده اونجاست.
نفر دوم: تنها شباهتشون اینه که “یه چیزی اونجاست”
نفر اول: (پای راستش را میاندازد روی پای چپ) ولی قطعا ایده مثل روی لوح محفوظ موثر بوده.
نفر دوم: این ایده روی چی موثر نبوده؟ (رو به نفر سوم) قرار نبود یه آباژور هم باشه؟
نفر اول: (رو به نفر دوم) ربط لوگوس رو به همه اینها چطور توجیه میکنی؟
نفر دوم: لوگوس نیروی رازآلود کلمه خداست. یکجور تجسم معنا و خرده. تاریخ کلمه است و خرد تاریخ همون خرد کلمه است. این فقط یه پیش فرضه که امکان ثبت فرهنگ به صورت تاریخ و تاریخ به صورت فرهنگ رو ایجاد میکرده.
نفر سوم: (بشکن میزند) شاید به این ربط داره که… ببین ما به صندلی میگیم صندلی چون صندلی صن دلیه؟ یا صنها دل شدند؟ یا صرفا میگیم صندلی چون میز نیست؟
(مکث)
نفر دوم: باشه آقای سوسور. چون صندلی صندلیه و میز نیست.
نفر سوم: پس قرارداد کردیم هاه؟
نفر دوم: گمون کنم.
نفر سوم: اما اونها نمیگفتند این قراردادیه که. قدما رو میگم…. اونها میگفتند اسامی رو خدا بهمون یاد داده یا هر اسمی و هر نامی دربرگیرنده محتویات و ماهیت و چیستی اونه. هاه؟
مونولوگ گو:
نفر دوم:درسته. اسمها بامسما هستند.
نفر سوم: دقیقا.(بشکن) پس اگر توی این جهانبینی فکر کنیم، خیلی طبیعیه که شیء صندلی، همون کلمه صندلی باشه و کلمه درخت همون تجسد درخت. اینطوری به یک همگونی میرسیم.
نفر اول: این در تایید ایده کلمه بودن هستی منه؟
نفر سوم: نه. این دقیقا در ردشه. مسئله این نیست که هستی، کلمهست. مسئله اینه که هستی کلمهست و کلمه هستی. (بشکن)
مونولوگ گو:
نفر دوم: بنظرم برو آباژور رو بیار. وقت نداریم.
نفر سوم: ببین ما در یک موقعیت نوشتاریایم. مثل تیاتر امشب. اصلا شیوه درک ما از جهان چیه جز کلمات جهان؟پس کلمه همون هستیه چون هستی برای ما توی قالبی جز کلمه نمیتونه ریخته بشه.
نفر اول: تصورات چی؟
نفر سوم:(دست به سینه و حق به جانب) تصور یک صندلی بدون کلمه صندلی چه شکلیه؟
(مکث)
مونولوگ گو:
نفر دوم: ما واقعا به یه آباژور نیاز داریم.
نفر سوم: روی صندلی نوشته باشیم صندلی و روی آباژور نوشته باشیم آباژور. بعد یک جا برچسب اسم این اشیاء با هم جابهجا بشه.(بشکن)